تو جزیره آدمخوارا، یه بابایی می ره ساندویچ فروشی، یه ساندویچ مغز سفارش می ده. ساندویچیه می گه: می شه ? تومن. مرده عصبانی می شه و می گه: یعنی چی؟ مگه سَرِ گردنست؟! هفته پیش یک تومن بود! ساندویچیه می گه: آخه این مغز تهرونیه، مرده هم ساندویچشو می خوره و چیزی نمیگه. هفته بعد می آد و دوباره ساندویچ مغز سفارش می ده، این دفعه ساندویچیه می گه: شد ?? تومن! یارو خیلی شاکی می شه، می گه: بابا چه خبرته؟! ساندویچیه می گه: آخه این مغز هم ولایت های حسن آقاست، کلی فسفر داره، باز طرف چیزی نمیگه و پولو می ده و ساندویچشو میخوره. هفته بعد دوباره می آد و یه ساندویچ مغز سفارش می ده، این دفعه ساندویچیه می گه:
برای خوندن بقیه این داستان طنز روی ادامه مطلب کلیک کن
می شه ??? تومن! یارو دیگه پاک کپ می کنه و
ساندویچو میکوبه رو میز و داد میزنه: این چه مسخره بازی یه درآوردی؟! ساندوچیه می گه: آخه این یکی مغز هم ولایتی های غضنفره، باید ??? تا کله بشکونیم تا یه ساندویچ ازش درآد!!!
یه راننده کامیون به سر پیچ می رسه، دلا می شه و برش می داره.
روزگار غریبی بود، جنگلی بود که درخت نداشت،
شکارچی بود که تفنگ نداشت، تفنگش فشنگ نداشت، با تفنگی که فشنگ نداشت، می زنه به آهویی که سرنداشت و میندازدش تو کیسه ای که ته نداشت. اگر چه این شعر سر و ته نداشت ولی ارزش سر کار گذاشتنو داشت.
وقتی گردنت رو لیس می زنم، وقتی سینه ات رو چنگ می زنم و وقتی رونت رو گاز می زنم، اوه
مرغ کنتاکی، فراموشت نمی کنم.
پسته و کشمش با هم کل کل می کنن، کشمش به پسته می گه: چرا خشتکت پاره ست؟ پسته:
همین حرف های بد رو گفتی که چوب تو ما تحتت
کردن.
کیوان اشرف گنجوئی
اولی : می دونی یه فیل خاکستری رو چه جوری می کشن؟
دومی: نه.
اولی: با تفنگ مخصوص فیل خاکستری کش. حالا می دونی یه فیل قرمز رو چه جوری می کشن؟
دومی: نه.
اولی: روش خاکستر می ریزن بعد با تفنگ مخصوص فیل خاکستری کش می کشنش.حالا می دونی یه فیل سبز رو چه جوری می کشن؟
دومی: نه
اولی: یه حرف زشت بهش می زنن، قرمز می شه، بعد خاکستر می ریزن روش، خاکستری می شه،
بعد با تفنگ مخصوص فیل خاکستری کش،
می کشنش. حالا می دونی یه فیل زرد رو چه جوری می کشن؟
دومی: نه
اولی: یه پارچ آب می ریزن زیر پاش، سبز می شه،
بعد یه حرف زشت می زنن قرمز می شه، بعد خاکستر می ریزن روش، خاکستری می شه، بعد با تفنگ مخصوص فیل خاکستری کش می کشنش.
حالا می دونی یه فیل آبی رو چه جوری می کشن؟
دومی: نه. اولی: می زارنش جلوی آفتاب زرد
می شه، بعد یه پارچ آب می ریزن زیر پاش، سبز می شه، بعد یه حرف زشت بهش می زنن، قرمز می شه، بعد خاکستر می ریزن روش، خاکستری
می شه، بعد با تفنگ مخصوص فیل خاکستری کش می کشنش.حالا میدونی یه ...
سینا رضایی
یه جوجه می ره پارتی، وقتی برمی گرده، می گه: جیکس، جیکس!!!
دو تا دوست با هم می رن ماشین سواری، تصادف می کنن. اولی به دومی: دیوونه! دیوونه! این چه طرز رانندگی یه؟ مامور راهنمایی و رانندگی
می آد و می گه : شما که شهر رو به هم ریختین،
دیگه چی میخواین؟ بعد، راننده مصدوم رو
می برنش بیمارستان، مادرش در بیمارستان
می آد و می گه : تو عزیز دلمی! تو عزیز دلمی!!!
یه ایرونی، یه آلمانی، یه اسپانیایی و یه ترکیه ای
سوار هواپیما بودن که زیر هواپیما درمی ره، همه، حتی خلبان، از میله بالای هواپیما آویزون می شن، خلبان می گه: یکی از شماها باید از هواپیما بپره بیرون، ایرونی یه می گه: من می پرم به یه
شرط: همه تون برام کف بزنین، همه براش کف می زنن و سقوط می کنن!!!
آرین خشه چی
فارسه می خواست گردو بشکنه، گردو رو میذاره زیر پاش، بعد با چکش می زنه تو سر خودش!!!
یه روز به خره می گن: گوش هات چه قدر درازه،
خره می گه: آخه هر خوشگلی یک عیبی داره!
یه مارمولک میره مشهدومیشه مشمولک
بزرگ میشه میشه مشمول میبرندش سربازی:)
ترکه می میره جوکها تموم میشن!!!
یه خرگوشه می ره داروخونه می گه: آقا هزار تا میخ دارین؟ داروخونه چی می گه: نه. خرگوشه هی هر روز می آد و همون سوال را تکرار می کنه.
داروخونه چی فکر می کنه، هزار تا میخ می خرم و به هش میدم، هم راحت می شم و هم درآمدی داره، می ره و این کار را می کنه. خرگوشه دوباره می اد می گه: آقا هزار تا میخ دارین؟ داروخونه چی می گه: بله. خرگوشه می گه: اوه چه قدر میخ !!!
یارو میره زن بگیره بهش میگن بالای مجلس بسین و حرفای گنده بزن
اونم میره روی طاقچه میشینه میگه: فیل دایناسور آسمانخراش کامیون.....
از طرف حمید آقا
www.hamidagha???.persianblog.com
یارو سرش میخوره به میله... ... میله هه باد میکنه
به غضنفر می گن: چرا ترک شدی؟ می گه از دزدی که بهتره.
غضنفر می ره استادیوم، جو میگیردش با همه دست میده.
یه روز یه مار با یک زرافه اذدواج میکنند بچشون غوربآغه مىِشه چرآ؟
چون بچه دآر نمىِشدن از پرورشگاه بچه آوردند .
گلبادى
یک روز یک آفتاب پرست میره روی یک جعبه مدادرنگی هنگ می کنه
یه روز تو چین، دو تا چینی می خورن به هم و
می شکنن.
بهنام
یک روز بامشاد میره جلوی مدرسه دخترانه،
می گه: واییییییییییی چقدر عیال؟
یه روز یه مَرده می ره ساندویچ فروشی، می گه: آقا یه ساندویچ همبرگر بدین ولی گوجه نذارین.
ساندویج فروشی یه می گه: ببخشید آقا ما که گوجه نداریم، می خواین خیارشور نذارم!!!
---------------------------------------------
سید مهدی واثق- تهران
یه روز، یه مگسه با بچش می ره می شینه روی سر یه آدم کچل. بچه مگسه به مامانش می گه: مامان من تشنمه آب می خوام . مادرش می گه: آخه بچه جون من توی این بیابون بی آب و علف، آب از کجا بیارم؟!!!
عروسه می ره گل بچینه، شهرداری می گیرتش.
فائزه.ص از اهواز
یه بار یه سوسکه می خواسته خودکشی کنه مره می خوابه بغل دمپایی
شقایق از اهواز
به فارسه میگن ترکی بلدی؟ میگه بیل میرینم
قنبر محمود خانی
یه روز یه فارسه به یه ترکه می گه شنیدم ترکا به خر می گن داداش . ترکه می گه آره داداش .
یه روز یه هزار پا از یه مورچه تقاضای ازدواج می کنه مورچه جواب منفی بهش می ده هزارپا می گه آخه چرا مگه من چه عیبی دارم مورچه نگاهی به پاهای هزارپا می اندازه و با فیس و افاده می گه والله من حوصله اینهمه جوراب شستن رو ندارم.(کامی)
سوسکه با دوستش توى بیمارستان ملاقات کرد ، دوستش کفت خدا بد نده اینجا جه کار میکنید ، کفت نه جیزى مهمى نیست مادرمو با لنکه کفش زدنند .
سلامى :-
دو تا دوست باهم رفته بودن شکار برنده ، هرتیری که بسوى برنده شلیک مکرد ، به آن نمیخورد اما بر و بالش مى ریخت ، دوستش کفت توى این تفنکت تیره یا واجى .
سلامى .
دو مرد سیاه در موقع دعوا کردن دست به کمر وهمدیکر را زمین زدن یکدفه بوى سوختن تایر ماشین بلند شد .
اصفهونیه پیتزا می خوره، معده ش تعجب می کنه.
برا مرغه چندتا مهمون می اد. می بینن یه عکس تخم مرغ رو دیواره. می گن: این عکس چیه؟
مرغه می گه: عکس بچگیامه.
فیله سقط می کنه، گوسفند می ندازه.
یه روز، مامان و بابای یه جوجه کاکلی زرد توپلی از هم طلاق می گیرند. جوجه کاکلی زرد توپلی
می ره وسط حیاط می شینه، می زنه تو سرش و می گه: پیشی پیشی بیا منو بخور.
یه مار و یه جوجه تیغی با هم ازدواج می کنن، بچه شون سیم خاردار می شه.
یه قورباغه قرص انرژی زا می خوره، کرال پشت می ره!!!
راننده می رسه به پلیس راه، سروانه می گه: کارت ماشین، گواهینامه. راننده می پرسه؟ چی کار
کنم؟ باهاشون جمله بسازم.
یاور جعفری پور ( پارس آباد مغان)
یه فارس می ره مرغ داری، جو می گیرتش، تخم میذاره.
یاور جعفر ی پور ( پارس آباد مغان )
یه مرده میاد از جوب بپره ... فیلم حرکت آهسته می شه ... می افته تو جوب ....
یه روز چراغ علی می ره کربلا، بعد که برمی گرده، بهش می گن: کله چراغ ( لوستر ).
روزی یه غول بی کار می ره مشهد. مشغول می شه.
یه فارس، شلوار لی می پوشه، می ره توالت،
نمی تونه شلوارشو پایین بکشه، سکته می کنه.
یه گوسفند با علف ها یه فنر می خوره،
بعد می گه : بع بع بَووووووووووووووو
یه بار یه دزد فرار می کنه، می ره تو جوب
می خوابه. پلیسا پیداش می کنن؛ بهشون میگه: شما حق ندارین منو دستگیر کنین؛ اینجا مربوط به نیروی دریاییه
یه بار یکی می ره تو جوب می خوابه،ازش
می پرسن؟ چرا تو جوب خوابیدی؟ می گه:
می خوام در جریان باشم.
یه بار یه مرد از حال میره! تو پذیرایی.
اولی:اگه یه لکه آبی رو دیوار دیدی؟ چیه؟
دومی:یه مورچه که شلوار لی پوشیده!!!
یه روز، دو تا کرم به هم می خورن، بعد به هم دیگه می گن: کرم داری؟
یه جوراب راه می رفته، می گه: عمرن اگه لنگه مو
پیدا کنین!!!
یه روز، یه دختره با یه پسره آشنا میشه، می گه: اسمم شکوفه ست. تو خونه بهم میگن: شکو،
اسم تو چیه؟ پسره می گه: اسمم کامبیزه ، تو خونه بهم میگن: کامی، بر و بچه های محل هم،
به هم می گن: چس فیل.
یه روز، یکی می ره عروسی، جو میگیرتش،
به عروس شماره تلفن می ده.
یه روز، ? تا مگس با هم ازدواج می کنن. ماه عسل، می رن گه خوری.
اگر ادیسون برق را اختراع نمی کرد، چی می شد؟
خوب یکی دیگه اختراع می کرد.
- نمی دونم چطور از شما تشکر کنم که تلافی محبت شما باشه؟
- این موضوع رو فنیقی ها بااختراعی که کردند, حل کرده اند.
- مگه فنیقی ها چی اختراع کردند؟
- پول!!!!
- تو که تاجر معتبری هستی اگه روزی بیفتی و بمیری ثروتت به کی میرسه؟
- خب معلومه به زنم.
- اگه زن نداشتی چی؟
- اگه زن نداشتم که به این زودیها نمیمردم!!!
اصغرآقا دکمه ای پیدا کرد و برد پیش خیاط.
- آقا میخوام برای این دکمه یک کت بدوزید!!!
کچلی پیش آرایشگری رفت و گفت:
- موهای من رو فر بزنید.
آرایشگر: سر شما کچله و نمیشه فر کرد.
کچل: اشکالی نداره پس فرقم رو از وسط باز کنید....
آقا یعقوب خرش رو کول کرده بود و از کوه بالا میرفت, پرسیدند:
چرا خرت را کول کرده ای؟
- گهی زین به پشت و گهی پشت به زین!!!!
بیوک آقا پدرش دچار سوختگی شد و مجبور شد مغازه رو تعطیل کنه و از پدرش پرستاری کنه.
پشت در مغازه نوشت:
- به علت پدرسوختگی, مغازه یک هفته تعطیل است!!!!!
بیوک آقا کنار ساحل بطری در بسته ای پیدا کرد و باکنجکاوی خواست ببیند که داخل آن چیه.
به محض بازکردن در بطری دیوی از آن خارج شد و به بیوک آقا گفت به پاس اینکه من رو آزاد کردی دو تا آرزویت را برآورده میکنم حالا آرزوی اولت را بگو.
- به من یک کوکا بده که هیچوقت تموم نشه.
دیو بلافاصله بهش یک کوکا داد و آرزوی دومش را پرسید.
بیوک آقا کمی از کوکا رو خورد و گفت:
- به به چه خوشمزه ست یکی دیگه هم بده!!!
بیوک آقا از روی جوی آب پرید, دوتومانی اش درون آب افتاد.
خم شد و دست توی آب کرد و یک پنج تومانی پیدا کرد.
سه تومان انداخت توی آب و پنج تومانی رو گذاشت توی جیبش!!!
زلفعلی خان دچار ریزش موی سر شده بود, هربار که به سلمانی می رفت دستور میداد گاهی فرق سرش را به طرف راست باز کنند گاهی به سمت چپ.
کم کم موهایش ریخت و فقط یک دانه مو به سرش باقی ماند ولی مردک همچنان به سلمانی می رفت.
بار آخر سلمانی از او پرسید حالا فرقت را از کدام طرف باز کنم؟
مردک بیچاره گفت:
صاف بزن بالا, این قرتی بازی ها به ما نیامده.
شخصی در اتوبوس بغل دست زن چاقی نشسته بود از او پرسید:
- خانم اسم شما چیه؟
- غنچه.
شما وا بشین چی میشین؟؟!!