داستان عاشقانه - بهترین عکس ها ی بازیگران زن و مرد و کلیپ های جدید ایرانی و خارجی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
your ads
موضوعات گل پسر

بخش دانلود تصویری: کلیپ سخنرانی های جالب کلیپ های دوربین مخفی کلیپ های جنجالی و داغ کلیپ های جالب و باحال کلیپ های خنده دار کلیپ های حوادث
بخش مدل های جذاب: عکس های مدل لباس مردانه عکس مدل آرایش و زیبایی عکس مدل کیف کلاه کفش عکس های مدل لباس زنانه عکس مدل لباس عروس عکس مدل جواهر آلات عکس مدل لباس داماد
بخش تصاویر: عکس های شخصیت ها عکس های خنده دار عکس های حیوانات عکس های عاشقانه عکس های ورزشی عکس های متفاوت عکس های حوادث عکس های ماشین عکس های مذهبی عکس های والپیر عکس های مناظر عکس های عجیب
بخش بازیگران: عکس های گلشیفته فراهانی عکس های مصطفی زمانی عکس های کتایون ریاحی عکس های فیلم های روز عکس های جومونگ عکس های سوسانو عکس های یانگوم بیوگرافی ها
بخش اس ام اس و متن ها: اس ام اس سرکاری اس ام اس عاشقانه داستان عاشقانه داستان عارفانه شعر طنز حکایت و داستان
بخش ترفند ها : ترفند اینترنت ترفند کامپیوتر ترفند موبایل ترفند یاهو
بخش دانلود نرم افزار : ابزار دانلود و آپلود ابزار مولتی مدیا تلفن و ارتباطات ابزار کاربردی ابزار صوتی ابزارطراحی ابزار ویندوز ابزار عکس ابزار هک کی لاگر
بخش دانلود بازی : بازی های کامپیوتر بازی های موبایل
بخش متفرقه: فروشگاه اینترنتی فال و طالع بینی طنز پسرونه طنز دخترونه مطالب عشقولانه ایران شناسی مطالب خبری
ads
آمار سیرک
your ads
عکس
عضویت درگل پسر

شناسه:
ایمیلتان:


لینک بازار
تبلیغات درگل پسر
لینکستان





پستIRAN
زخمهای عشق
نوشته : گل پسر | درتاریخ : 88/2/8 | درساعت : ساعت 5:45 عصر


در یک روز گرم تابستان پسر کوچکی با عجله لباسهایش را درآورد و خنده کنان داخل دریاچه شیرجه رفت. مادرش از پنجره نگاهش میکرد و از شادی کودکش لذت میبرد. مادر ناگهان تمساحی را دید که به سوی فرزندش شنا میکند. مادر وحشت زده به سمت دریاچه دوید و با فریاد پسرش را صدا زد. پسر سرش را برگرداند ولی دیگر دیر شده بود.
تمساح با یک چرخش پاهای کودک را گرفت تا زیر آب بکشد. مادر از راه رسید و از
روی اسکله بازوی پسرش را گرفت. تمساح پسر را با قدرت میکشید ولی عشق مادر به کودکش آنقدر زیاد بود که نمیگذاشت او بچه را رها کند. کشاورزی که در حال عبور از آن حوالی بود، صدای فریاد مادر را شنید، به طرف آنها دوید و با چنگک محکم بر سر تمساح زد و او را کشت. پسر را سریع به بیمارستان رساندند. دو ماه گذشت تا پسر بهبودی مناسب بیابد.
پاهایش با آرواره های تمساح سوراخ سوراخ شده بود و روی بازوهایش جای زخم
ناخنهای مادرش مانده بود. خبرنگاری که با کودک مصاحبه میکرد از و خواست تا جای زخمهایش را به او نشان دهد. پسر شلوارش را کنار زد و با ناراحتی زخم ها را نشان داد، سپس با غرور بازوهایش را نشان داد و گفت: این زخم ها را دوست دارم، اینها خراش های عشق مادرم هستند



داغ کن - کلوب دات کام

<      1   2      
صفحات دیگرگل پسر

آدرس باکستون رو دوباره بفرستید !!!!